در بسيارى از آيات قرآن «سمع» بر «بصر» مقدم شده و در پارهاى از آيات و روايات سمع به معناى فهم آمدهاست . اين نكات حاكى از برترى سمع بر بصر و نقش ممتاز آن در فهم و يادگيرى است . يادگيرى قرآن به طريق سمعى از ديرباز در ميان صحابه و طبقات بعدى تاكنون كمابيش رواج دارد .
در بسيارى از آيات قرآن «سمع» بر «بصر» مقدم شده و در پارهاى از آيات و روايات سمع به معناى فهم آمدهاست . اين نكات حاكى از برترى سمع بر بصر و نقش ممتاز آن در فهم و يادگيرى است . يادگيرى قرآن به طريق سمعى از ديرباز در ميان صحابه و طبقات بعدى تاكنون كمابيش رواج دارد . برخى از مهمترين امتيازات اين روش بر روخوانى فراگيرى آن در عموم مردم اعم از كودك و جوان و پير، و باسواد و بى سواد و نيز سهولتيادگيرى و پايدارى آن است . نتايج پژوهشها نيز همين نكات را تاييد مىكند .
قرآن كريم از آغاز نزول خود، قلوب خيل مشتاقان را به سوى فراگيرى خود كشيدهاست و تعليم حكيمانه پيامبر اكرم (ص) و معلم بزرگ قرآن، مكتب استوار آموزش قرآن كريم را بنياد نهاده است . مسلمانان، يكى پس از ديگرى قرآن را فرا گرفته و به ديگران آموختهاند . تعليم و ترويج قرآن كريم از همان آغاز و در زمانى كوتاه، شورآفرينى و آثار شگرف خود را نشان داده است و مسلمانان در قرائت و فراگيرى معارف قرآنى، خود را قرين توفيق مىيافتهاند . آموزش رسول گرامى اسلام (ص) داراى ويژگىها و اركانى بوده كه اگر در زمانهاى ديگر نيز فراهم آيد، همان آثار گذشته را خواهد داشت . هر زمانى قرائت و تعليم قرآن كريم فاقد شورآفرينى و سهولت و اثربخشى اوليه بود، بايد دانست كه مانع و خللى در راه فراگيرى حفظ قرآن بروز كردهاست و آن مانع را بر اثر مداقه فراوان بايد جست و برطرف كرد .
در كشور جمهورى اسلامى ايران در طول بيستسال گذشته بىوقفه با تهيه و عرضه انواع و اقسام شيوهنامههاى آموزشى قرآن كريم در سطوح و مراكز گوناگون رسمى و غيررسمى مواجه بودهايم . اين نوآوريها كه اغلب دلسوزانه و مخلصانه است، هماكنون نيز ادامه دارد . تعيين ميزان اقتران اين شيوهها به موفقيت و مطلوبيت رهآورد آنها، نيازمند تحقيق جداگانهاى است . جاى تحقيقى كارشناسانه از اين دستخالى است; لكن نظرى اجمالى به آنچه در محافل تعليم و ترويج رسمى و غير رسمى قرآن كريم مىگذرد، وضعيتى را نشان مىدهد كه با كمال مطلوب فاصلهاى فراوان دارد .
اين در حالى است كه با رفتن به سراغ مبدا فراگيرى قرآن كريم در حال حاضر و مقايسه آن با شيوه تعليم قرآن كريم در زمان پيامبر اكرم (ص)، تفاوتى آشكار و تعيينكننده مىيابيم كه عبارت از اهميت دادن زمان آن حضرت به نقش قوه شنوايى يا «سمع» و بىتوجهى اين زمان به در حال حاضر است . چيزى كه به كارگيرى صحيح آن مورد تاكيد آيات و روايات و دانش بشرى نوين است; ولى متاسفانه در حال حاضر از جايگاه شايسته و واقعى خود به كنارى نهاده شدهاست . در اين تحقيق كوشيده شده نقش و اهميت «سمع» در حد مجال و از ديدگاه سه منبع مذكور مورد بررسى قرار گيرد .
در آيات قرآن كريم، به صراحت در مورد به كارگيرى «سمع» در امور آموزشى سخن گفته نمىشود; اما نحوه تعبير قرآن كريم در مورد مقوله «سمع» به صورتى است كه ما را متوجه اهميت و جايگاه اين حس در ادراك و فراگيرى مىكند . يكى از شيوههاى بيان قرآن كريم در مورد «سمع» تقديم آن بر «بصر» در مواضع گوناگون است [احقاف/26] ; مانند:
«قل هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون [ملك/23] ; بگو: او كسى است كه شما را پديد آورد و گوش و چشم و دل برايتان قرار داد . اندكى سپاس مىگزاريد» .
اهميتسمع در احاديث نيز مورد تاكيد قرار گرفته است . امام رضا (ع) در روايتى بهصراحت، گوش را دروازه قلب مىخواند; آنجا كه مىفرمايد:
. . . فملك الجسد القلب و حصن الجسد و حرزه الاذنان . لايدخلان على الملك الا مايوافقه لانهما لايقدران ان يدخلا شيئا حتى يوحى الملك اليها فاذا اوحى الملك اليها لترك الملك منصتا له حتى يسمع فيه فيجيبه بما يريد فيترجم عنه اللسان بادوات كثيرة .
فرمانروايى بدن انسان، قلب است و حزر و حصار آن گوشهايند . اين دو بر پادشاه چيزى را وارد نميكنند كه با آن موافق نباشد; زيرا پيش از اشاره پادشاه به آن دو نمىتوانند، چيزى را وارد سازند و اگر پادشاه به آن دو اشاره كند، پادشاه خود سراپا گوش خواهد شد تا به آنچه مايل است، پاسخ دهد و زبان نيز با ابزارهاى فراوانى آن را تعبير و تفسير مىكند [1].
در حديثى از حضرت اميرالمومنين عليهالسلام، نيز چنين نقل شده است:
راس العلم التواضع و بصره البرائة من الحسد و سمعه الفهم و لسانه الصدق و قلبه حسن النية، و عقله معرفة اسباب الامور [2]
در اين بخش حديث كه در اينجا نقل شده است، ضمن تشبيه اركان مختلف علم به هر يك از اعضاى بدن، «فهم» به مثابه «گوش» علم دانسته شده است .
بدون شك فهم بشرى قادر به احاطه كامل بر حكمتهاى آيات و عبارات قرآن كريم نيست; لكن از آنجا كه همه ما به تدبر در قرآن كريم امر شدهايم، بايد در حد توان و ظرفيتخويش در حكمت آيات قرآنى انديشه كنيم . تدبر در آيات مختلفى كه در آنها الفاظ و مفاهيم سمع و بصر آمده، اين نكات را به دست مىدهد:
الف - «سمع» دروازه قلب است . حسى كه رابطه مستقيم با قلب و روح انسانى دارد، حس شنوايى است [3]. دروازهبودن گوش براى قلب، امرى است كه در روايت، چنانكه خواهيم ديد، مورد تصريح قرار گرفتهاست . رابطه خاص اين دو مقوله از آيات قرآنى نيز به نحو بارزى قابل استظهار است . اين رابطه حتى در آياتى كه «قلب» ، «سمع» و «بصر» در آنها كنار يكديگر و با هم آمده، محفوظ و ملحوظ است; چنان كه مىفرمايد:
«ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة [بقره/7] ; خدا بر دلها و گوششان مهر نهاد و بر چشمانشان پردهاى است» .
«اقرايت من اتخذ الهه هويه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة، فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون [جاثيه/23] ; آيا او را كه خواهش خود را خداى خويش ساخت و خدا او را از روى آگاهى گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده زد، ديدى؟ چه كسى پس از خدا او را راهنمايى خواهد كرد؟ آيا پند نمىگيريد؟
در آيه زير نيز ارتباط قلب و سمع به صورتى زيبا و با رعايت اين ظرافتبيانشدهاست . اين آيه از قلب شروع مىشود و به «سمع» منتهى مىگردد:
«ا و لميهد للذين يرثون الارض من بعد اهلها ان لو نشاء اصبناهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; آيا براى آنان كه زمين را پس از ساكنانش به ارث مىبردند، آشكار نشد كه اگر مىخواستيم به سبب گناهانشان به عذاب گرفتارشان مىگرديم و بر دلهايشان مهر مىزديم; چنانكه كه نشنوند» ؟
ارتباط يادشده در آيه زير نيز به نحوى قابل مشاهده است:
«ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد [ق/37] ; به راستى در آن پندى استبراى كسانى كه دلى دارند يا در حالى كه شاهدند، گوش فرا مىدهند» .
در بسيارى از آيات نام «سميع» بر ديگر نامهاى الهى (عليم، بصيرو قريب) مقدم آمدهاند .
از عبدالله مسعود روايتشده است كه گفت: «بر پيامبر هفتاد سوره از قرآن را خواندم و قرائت آنها را از دهان او فرا گرفتم; در حالى كه زيد "ذو ذوآبتين" (داراى دو دسته موى بافته بر روى سر; يعنى بچه) بود و با كودكان بازى مىكرد و بقيه قرآن را بر بهترين اين امت و عادلترين آنان از لحاظ قضاوت پس از پيامبر امت، يعنى على بن ابىطالب قرائت كردم» [4].
شيوه «سمعى» تعليم قرآن كريم، يكى از ويژگىهاى تعليم نبوى بوده و اين موضوع در طول قرنها ادامه يافته است . با توجه به آنچه درباره نحوه جمع قرآن و ميزان آشنايى مردم با هنر خواندن و نوشتن گذشت، روشن مىگردد، اهميتى كه به اين جنبه داده مىشده، در محروميت مردم از سواد و نبود نوشتافزار ريشه نداشتهاست; همچنانكه تا قرنها بعد و تا همين ازمنه اخير، فراوانى لازم نوشتافزار در بسيارى از جاها، نقش قوه سامعه را از بين نبرده است . هر جا نيز اين نقش و اهميت، مورد كمتوجهى قرار گرفته، دير يا زود آثار منفى به دنبال داشتهاست .
گفته مىشود، يكى از دلايل محروميت دوباره اندلس (اسپانيايى فعلى) از اسلام، آن بود كه اعراب فاتح به منظور تسريع قرآن آموزى و نيز اجبار سازى آن، براى نخستينبار از شيوه روخوانى استفاده كردند; يعنى شيوه بصرى را به جاى روش سمعى تعليم قرآن معمول كردند . در نتيجه، مسلمانان نوآموز آن سامان، قرآن را زمانى فرا مىگرفتند كه اهميت لازم را نيافته بودند و روش كارا و زنده تعليم قران، جاى خود را به شيوهاى ناكارآمد داد [5].
دكتر محمدسالم محسين، محقق پركار عرب، كتاب محققانهاى به نام «معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ» تدوين كرده و در آن، شرح حال بيش از چهارصد حافظ قرآن را آورده است . بيشتر اين گروه تا قرن پنجم و شمار كمترى تا قرن نهم زيستهاند . تمامى اين گروه در قرائتسماعى از استاد خود با هم مشتركند و قرآن را از اين طريق فراگرفتهاند . دكتر سالم محسين، استادان قرائت و سلسله سند قرائت هر يك را ذكر كرده است . بررسى زندگى تكتك اين حفاظ، نشان مىدهد كه اخذ سماعى قرائت و عرضه آن، همواره وجود داشته و وفور وسايل كتابت در قرون متمادى، به جايگاه اصيل آن، لطمهاى وارد نساخته است . همچنين آنچه از مطالعه اين كتاب به دست مىآيد، اين است كه اين گروه در اصل قاريان و مقريان قرآن ناميده مىشدند و اطلاق «حافظ» بر آنان، نسبتبه مصطلحات قبلى جديدتر است [6].
«غانم قدورى حمد» نيز در كتاب «رسم المصحف» شيوه فراگيرى اصحاب پيامبراسلام را نقل دهان به دهان قرآن كريم مىشمارد . اين مطلب در كتاب «تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه» نيز به چشم مىخورد [8]. در واقع نه فقط عادت اهل قرآن در طول تاريخ بر اخذ سماعى قرآن كريم استوار بوده است، بلكه فراگيرى صحيح قرآن راهى جز اين ندارد .
دانش بشرى نيز به فراخور پيشرفتخود توانستهاست، به برخى از رمزها و رازهاى شنوايى و جايگاه بلند آن در آموزش دستيابد . محمد عثمان نجاتى در كتاب خود با عنوان «علم النفس فى حياتنا اليوميه» درباره علل تقديم سمع بر بصر در آيات قرآن كريم، به ذكر مواردى از ديدگاه دانش بشرى پرداخته است . وى مىگويد:
1 . گوش در ادراك حسى و يادگيرى و تحصيل علوم از چشم مهمتر است . زيرا يادگيرى زبان و تحصيل علوم در صورت از دست دادن بينايى براى انسان امكانپذير است; ولى اگر شنوايى از دستبرود، يادگيرى زبان و تحصيل دانش مشكل خواهدبود . يكى از دلايلى كه نشان دهنده اهميت تاثير گوش در ادراك و آموزش است [8]، اين است كه قرآن، آن را به تنهايى كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند، ميان گوش و عقل رابطه محكمى وجود دارد:
«و قالوا لو كنا نسمع او نعقل كنا فى اصحب السعير [ملك/10] ; و گفتند: اگر گوش فرا مىداديم يا انديشه مىكرديم، در ميان آتشيان نبوديم»
همچنين در بسيارى از آيات قرآن «سمع» به معناى فهم و تدبر و تعقل به كار رفتهاست; نظير:
«و انا لما سمعنا الهدى آمنا به [جن/13] ; و ما چون هدايت را دريافتيم، به آن گرويديم» .
«و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; و بر دلهايشان مهر مىنهيم; چنان كه نفهمند» .
2 . حس شنوايى به طور مستقيم و بدون هيچ فاصلهاى پس از تولد به كار مىافتد; زيرا نوزاد، به محض تولد مىتواند صداها را بشنود; حال آنكه ديدن اشيا براى او به طور واضح پس از گذشت مدتى ممكن مىشود .
2 . حس شنوايى وظيفه خود را هميشه و بدون توقف انجام مىدهد; در حالى كه حس بينايى، گاهى از انجام وظيفه باز مىايستد; مثل وقتى كه انسان مىخوابد; اما صدايى شديد مىتواند، او را از خواب بيدار كند . به همين دليل است كه خداوند، در داستان اصحاب كهف ذكر كرده است كه بر گوشهاى آنان مهر زديم تا در خواب عميق فرو روند و هيچ صدايى نتواند بيدارشان كند .
فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا [كهف/11].
4 . حس شنوايى (گوش) همه وقت و همه جا چه در روشنايى و چه در تاريكى مىشنود; اما حس بينايى (چشم) تنها در روشنايى مىبيند [9].
در اين جا ذكر يك نكته بىمناسبت نيست و آن، اين كه قرآن گوش را به صورت مفرد ذكر مىكند; ولى چشم را در اكثر آيات به صورت صيغه جمع (ابصار) مىآورد . اين خود يكى از نشانههاى اعجاز در روش قرآن است .
حس سامعه صداهايى را كه از تمام جهات مىرسد، دريافت مىكند; در حالى كه چشم فقط وقتى مىتواند ببيند كه انسان خواسته باشد و چشم را به طرف چيزى كه مىخواهد به آن بنگرد، بگرداند [10] و اگر در مكانى، افرادى جمع باشند و صدايى به وجود آيد، همگى تقريبا همان صداها را به طور يكسان مىشنوند . در صورتى كه همين عده يك چيز را از زواياى مختلف مىتوانند ببينند; به همين دليل ديدنشان نسبتبه آن چيز به طور يكسان و شبيه هم نخواهد بود . نيز ممكن است، آنان در همان لحظه در جهتى كه به آن مىنگرند، اشياى مختلفى را ببيند . علاوه بر اين، هرگاه صدايى كه به طور مستقيم از جايى به سمت ما مىآيد، امواج صوتى آن در يك زمان به هر دو گوش مىرسد و شدت تاثير بر پرده هر دو گوش يكسان است; اما اگر به چيزى كه در برابر ما قرار دارد بنگريم، صورتى كه از آن بر شبكيه چشم راست نقش مىبندد با آنچه كه در شبكيه چشم چپ نقش مىبندد، فرق دارد; چون چشم راست اشيا را از طرف راستشان مىبيند; حال آنكه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مىنگرد [11].
تحقيقات جديد فيزيولوژيك نيز ثابت كرده است كه نوزاد در برابر صداهاى بلند عكسالعمل نشان مىدهد; ولى در مقابل صداهاى كوتاه و ضعيف بىتفاوت است . اين تحقيقات همچنان روشن كرده است كه تا ماه ششم ولادت شكل اشيا در چشم نوزاد به صورت واضح ظاهر نمىشود; زيرا رشد ساختمان شبكيه چشم، تنها در پايان شش ماهه اول تولد كامل مىشود .
مصطفى محمود، نويسنده مصرى نيز درباره دقيقتر و پچيدهتر بودن دستگاه شنوايى نسبتبه دستگاه بينايى مىنويسد: «دستگاه شنوايى مىتواند، مفاهيم مجرد را نظير موسيقى درك و در حالت تداخل نغمههاى گوناگون در يكديگر، هر يك از آنها را به تنهايى و جدا از ديگرى تميز دهد . همانگونه كه مادر مىتواند در يك لحظه صداى گريه فرزندش را ميان انبوهى كودك ديگر تشخيص دهد [12].
ويژگى مهم ديگرى كه همچنان گوش را در مرحله برتر قرار مىدهد، قابليت كارآيى اين دستگاه عجيب، حتى در زمانى است كه انسان در خواب به سر مىبرد . پژوهشگران دانشگاه «جان هاپكتز» در نشستساليانه انجمن عصبشناسى آمريكا در «مينيالوپيس» اعلام كردند كه دو ناحيه را در مغز شناسايى كردهاند كه به پردازش اصوات در موقع خواب مىپردازد . ناحيهاى در جلوى مغز قادر است، مشخص كند كه آيا يك صدا نمايانگر بروز يك مشكل استيا نه . محقق اين طرح مىگويد: «مغز، موقعى كه ما خوابيدهايم، هوشيار است . وى توانستهاست، ناحيه هوشيار را در مغز مشخص كند . اين ناحيه بر اثر صداهايى كه موقع انجام آزمايشها به گوش مىرسد، تحريك مىشود . از اين دو ناحيه يك ناحيه در بالاى گوش و ناحيه ديگر در بالاى چشم قرار گرفته است .
ناحيه جلوى مغز با ناحيه استدلال در مغز است، در ارتباط است . اين قسمت از مغز در موقع خواب اصوات را مىشنود و صداها را تصفيه مىكند و سر و صداى بىخطر را مانند صداى هواپيما از صداى خطرناك مثل شكستن شيشه تشخيص مىدهد . اين تحقيق همچنين ثابت مىكند، موقع بيدارى تنها ناحيه اطراف گوش نسبتبه صداها هوشيار است; اما موقع خواب قسمت ديگر نيز وظيفه شنيدن را به عهده مىگيرد [13].
در حافظه انسان نيز نقش قوه سامعه بالا و ممتاز است; با اين توضيح كه به طور كلى حفظ هرگونه معلومات در حافظ طى سه مرحله انجام مىگيرد: 1 . رمزگردانى; 2 . اندوزش; 3 . بازيابى .
رمزگردانى تنها به معنى به حافظه سپردن اطلاعات نيست; بلكه عبارت از اندوختن آنها به شكل معين يا به صورت رمزى معين در حافظه است . پژوهش نشان مىدهد كه مىتوان اطلاعات را به يكى از اين صورتها در حافظه كوتاهمدت رمزگردانى كرد: يا ديدارى است، از قبيل تصوير ذهنى حروف، كلمات و ارقام يا صوتى است، مانند صداى نامهاى موارد مزبور و يا بخشى از آن مبتنى بر تداعى معانى ميان موارد مذكور است; با وجود اين وقتى سعى مىكنيم اطلاعات را از راه مرور ذهنى، - (rehersal) يعنى تكرار پياپى آنها در ذهن - فعال نگاه داريم، به نظر مىرسد، رمز صوتى را ترجيح مىدهيم . حتى اگر براى مواد كلامى از رمز ديدارى نيز استفاده كنيم، اين رمز به سرعت محو مىشود و رمز صوتى جاى آن را مىگيرد [14].
پس از آن چه درباره جايگاه خاص قوه سامعه و اهميت آن در امر آموزش و فراگيرى معلومات و ارتباط مستقيم آن با قلب بيان شد، نوبت توجه به آن در بعد عمل، در امر تعليم و تعلم قرآن كريم مىرسد .
بنا كردن بنيان پر اهميت آموزش قرآن كريم بر شنوايى، آثار و بركات فراوانى دارد . يكى از اين موارد زير نفوذ گرفتن مستقيم قلب، مركز فرماندهى وجود انسانى و به دست دادن آموزشى زنده و پويا است . دستاورد ديگر رختبر بستن هراسهايى است كه از غلط خواندن قرآن دامنگير خيل مشتاق قرآنآموز شده و مىشود و حتى خيل عظيمى از ايشان را از محافل و مجالس تعليم و ترويج قرآن طرد مىكند .
القاى آيات قرآن كريم به قرآنآموز بايد به صورت سمعى باشد و اين القا چندان تكرار گردد كه آيات قرآن كريم بر دل قرآنآموز نقش بندد و تا زمان عدم تحقق كامل اين حالت، بصر نبايد استعمال و كاربرد بيابد .
در چنين روشى با سواد و بىسواد، كوچك و بزرگ، زن و مرد، همه و همه يكسان و در يك صف مىتوانند به فراگيرى آيات قرآن بپردازند; آيات آن را زمزمه كنند و با انواع مشقتها در تبديل علائم نوشتارى رسم الخطهاى زبان حاضر به علائم صوتى - كه جز يك روخوانى كماثر و بريده از روح و قلب را به دست مىدهد مواجه نباشند .
شايد به اين نكته نيز كمتر توجه كردهايم كه به كارگيرى روخوانى قرآن كريم و وا داشتن قرآنآموز به كلنجار رفتن در ابتداى كار با انواع و اقسام علايم و حروف و زير و زبر، به غلط خواندن وى منجر مىشود و تصحيح قرائت وى توسط مربى، معلم، داور و جز آنان، آثار بسيار سوئى را در اعماق روح و جان وى بر جا خواهد گذاشت و در بلند مدت، وى را به سمت لكنت زبان و افسردگى [15] و فرار از قرآن و اسلام سوق خواهد داد .
همچنان كه اشاره شد، به كارگيرى قوه سامعه و بلكه اولويت دادن به آن، امرى بوده كه در طول قرنها در سراسر عالم پهناور اسلام مورد عمل بوده و هم اكنون نيز در بسيارى از مناطق نظير كشورهاى آفريقايى كه قرآن كريم به صورت سنتى تدريس مىشود، به كار گرفته مىشود . در كشور عزيز ما نيز تا چند دهه پيش، يعنى هنگام رونق مكتبخانههاى سنتى اين روش وجود داشت و مكتبخانهها توانستند، به نحوى بسيار مطلوب با كمترين امكانات ميراث غنى و عظيم فرهنگى مانند قرآن كريم و ديوان حافظ و گلستان سعدى و جز آن را به كودكان اين مرز و بوم منتقل و بدين وسيله از آنها پاسدارى مىكنند [16]. بسيارى از پيران امروز همان كودكان ديروز و گواه عملكرد و ميزان موفقيت اين مكتبخانههايند; مراكزى كه با ورود نظام جديد آموزشى به همراه بسيارى از گنجينههاى عظيم ملى و فرهنگى ديگر از ميان رفت .
1 . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1412ق، ج62، ص 309 .
2 . محمدرضا حكيمى، الحيات، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368 ش، ج2، ص335، به نقل از بحارالانوار، ج78، ص6 .
3 . ر . ك: عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن مجيد، عبدالله جوادى آملى به مركز نشر فرهنگى رجاء، چ14، 1366 ش، ج4، ص64 .
4 . مجلسى، پيشين، ج 89، ص 49 .
5 . محمدعلى لسانى فشاركى، طرح جامع آموزش زبان قرآن كريم، به كوشش مهدى غفارى، مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، 1375 ش، ص 13 .
6 . ر . ك: محمد سالم محسين، معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ، 1ج، بيروت، دارالجيل، 1412ق .
7 . محمد طاهربن عبدالقادر كردى مكى، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه، مطبعة مصطفى البابى الحلبى و اولاده، قاهره، چ2، 1372 ق، ص 112 و 175 .
8 . براى بررسى بيشتر كاركردهاى زبان و نقش آن در تفكر رك: على اكبر شعارىنژاد، روانشناسى رشد، انتشارات اطلاعات، تهران، 1364ش، ص159 و اتوكلاين برگ، روانشناسى اجتماعى، ترجمه على محمد كاردان، شركتسهامى انديشه، تهران، 1342ش، ج1، ص47، لوسمنوويچ ويگوتسكى، انديشه و زبان، ترجمه ا . صبورى، نشر نوين، تهران، چ1، 1361 ش .
9 . محمد متولى شعراوى، معجزة القرآن، بيروت، 1405ق، ج1، ص 95- 98 .
10 . مصطفى محمود، القرآن محاولة لفهم عصرى، مصطفى محمود، دارالمعارف، قاهره، 1395 ش، ص 251، به نقل از القرآن و الاعجاز العلمى، ابراهيم محمد اسماعيل .
11 . محمد عثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، 1364ش، ص 89 .
12 . محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ1، 1415ق، ج5، ص 55، به نقل از القرآن محاولة لفهم عصرى، ص251 .
13 . روزنامه اطلاعات، 30 تير 1377 ش .
14 . ريتال . اتكينسون، ريچاردس، اتكينسون، ارنست ر . هيلگارد، زمينه روانشناسى، ترجمه گروه مترجمان، زير نظر و به ويراستارى دكتر محمدتقى براهنى، انتشارات رشد، تهران، 1369 ش، ج1، ص 403 تا 405 .
15 . درباره ارتباط تصحيح گفتارى با مسائل عاطفى و لكنت زبان و . . . رك: ايلين ميويس هترينگتون، روانشناسى كودك از ديدگاه معاصر، ترجمه جواد ظهوريان و گروه مترجمان، معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى، مشهد، 1373 ش، ص260 و جمعى از مؤلفان، روانشناسى رشد، انتشارات سمت، تهران، 1370، ص260 .
16 . درباره اين مكتبخانهها مراجعه كنيد به: مجله «سلام بچهها» ، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، سال پنجم، ش7، مهرماه 1373ش، ص10- 15 و على شريعتى، «مكتب، نظام تعليم و تربيت اسلامى» ، ويژه نامه «مكتبخانه» مجله رشد معلم، سال سوم، ش5، بهمن 1363، و شمسالدين رحمانى، فرهنگ و زبان، انتشارات برگ، تهران، 1368ش، ص162 و 163 .